دوشنبه، شهریور ۰۲، ۱۳۸۸

حوزه علمیه عظیم آباد زابل بلوچستان نماد مظلومیت پایگاه‌های دینی



سنی نیوز: به مناسبت اولین سالگرد تخریب حوزه علمیه عظیم آباد زابل توسط جمهوری اسلامی!آن صبحدم که طلاب خردسال حوزه با ضرب و شتم از خواب بیدار شدند هرگز فکر نمی‌کردند تا ساعتی دیگر کلبه‌های محقر حوزه محبوب و دوست داشتنی شان به تلی از خاک تبدیل خواهد شد.
حوزه‌ای که اگر چه در آن از مظاهر و زخرفات دنیوی چیزی به چشم نمی‌خورد اما صفا و صمیمیت در آن موج می‌زد. آنان اصلا نمی‌دانستند که این افراد خشنی که بدون اجازه وارد خیمه‌های شان شده اند کی هستند و چه می‌خواهند؟!. سوالشان هم در این مورد با یک سیلی، مشت یا لگد جواب داده می‌شد.هنوز خورشید پرتوی نورانی و گرمش را بر زمین نیانداخته بود که بلدوزرها دندانهای بی رحمشان را بر پیکر کلبه‌های گلی و خیمه‌های فرسوده فرو کردند و آنگاه که خورشید چشم بر جهان گشود نظاره‌گر چکیدن قطره‌های خون مرکز دینی‌ای بود که از نیش بیل بلدوزرها آرام آرام می‌چکید و پیکر قطعه‌ای از زمین را لاله گون می‌کرد.
آن روز خورشید دیگر صدای قرآن را از آنجا که مدتها با جان دل گوش کرده بود نمی‌شنید.
صدای ناله و فغان مردم روستا و طلاب خردسال حوزه جای طنین زیبای قرآن را گرفته بود.
مشاهده این صحنه برای خورشید هم غیر قابل تحمل بود . او دیگر توان مشاهده این جنایت را نداشت و خیلی دلش می‌خواست برگردد و از همانجا که طلوع کرده بود غروب کند و پرتو زیبای نورش را از آن خونخواران و جنایت پیشگان دریغ ورزد تا شاید دلش کمی آرام گیرد اما کاری از دستش ساخته نبود چرا که او مامور روشنی بخشیدن بر روی کره خاکی بود اگر چه از نور زیبایش برخی گرگ صفتان نهایت سوء استفاده را ببردند.و اما قرآنها که هر روز منتظر صبح گاهان بودند تا با دستان کودکی معصوم باز شوند و بوسه‌ای نرم از لبان کودکی بی گناه نثارشان شود و صوت زیبای کلامشان از حنجره فرشته صفتانی در فضا طنین انداز شود آن روز شاهد بیرحمانه‌ترین جنایات انسان صورتان دیو سیرت بودند.
ورق‌های زیبای کلام وحی همچون گلی زیبا در زیر تایرهای بولدوزرها پرپر می‌شد و ناله «هل من ناصر ینصرنی» سر می‌دادند اما کسی صدای شان را نمی‌شنید.آری، حوزه علمیه عظیم آباد زابل در یک چشم به هم زدن تخریب شد و بسیاری از اساتید و طلاب آن به اسارت برده شدند.
اما از آنجا که خداوند می‌خواهد ظالم را رسوا کند در اندک زمانی تصاویر این جنایت دست به دست و خانه به خانه گشت تا مجرم رسوا و رسواتر گردد
مجرمان که دیدند اگر مانع انتشار تصاویر نشوند رسوایی شان عالم را فرا می‌گیرد شروع به تعقیب و گریز و بازداشت افراد بی گناه نمودند و در بازداشتگاه‌های مخوف چنان آنان را تحت شکنجه قرار دادند که اعتراف نمایند که قرآنها را خودمان در زیرآوار کردیم و در جلو دوربین بیرون آوردیم تا سبب بدنامی نظام گردد!!.
شکنجه‌های طاقت‌فرسا آنان را وا داشت تا بگویند قرآن را با دست خود در چاه فاضلاب انداختیم و چیزی نمانده بود تا آنان را وادار نمایند که اعتراف کنند که خودمان برای بدنامی نظام بلدوزر کرایه نموده حوزه را تخریب نمودیم!!.
اما دیگر دیر شده بود و این شکنجه‌ها و اعتراف گرفتن‌ها نتوانست آب رفته را به جو باز گرداند و حوزه تخریب شده زابل به عنوان نماد مظلومیت پایگاه‌های دینی تا ابد در تاریخ ثبت شد.

هیچ نظری موجود نیست:


singles for dating