شاهین فاطمی نسلهای آینده از پدران، مادران، پدر بزرگها و مادر بزرگهای خود خواهند پرسید شما آن روزها کجا بودید، چه کردید و چگونه در این تلاش مرگ و زندگی به خاطر ایران و دمکراسی مشارکت ورزیدید؟در زندگانی افراد و در برهههای بسیار کمیابی در تاریخ ملتها، گزینش چارههای سرنوشتساز در ماورای معیارهای متداول سود و زیانسنجی انجام میپذیرد. مادری که به شیوه غریزی خود را به دریا میاندازد یا در میان خرمن آتش میجهد تا فرزندش را نجات دهد مسلماً اراده و شهامت خود را بر مبنای محاسبه احتمال غرق شدن در دریا و یا سوخت در آتش کسب نکرده است. این نوع انگیزهها پیچیدهتر از آنند که بتوان آنها را به یک یا چند عامل مرتبط کرد. ملتها نیز هر یک در تاریخ خود نمونههایی از این نوع گذرگاههای سرنوشتساز را به ثبت رساندهاند.تاریخ میهن ما به سهم خود از اینگونه نقطههای درخشان بسیار دارد. اگر نخواهیم به گذشتههای بسیار دور اسطورههای تاریخی بنگریم، در دوران بسیار نزدیکتر به ما مقاومت در برابر سلطه اعراب، فتوحات نادرشاه افشار و عظمت نهضت ملی کردن نفت نمونههای بارزی هستند از رستاخیزهای یک ملت در برابر شرایط نامطلوب. ملتها نیز همانند انسانها به شیوهای غریزی سرانجام در برابر ناملایمات خطر میکنند:گر بزرگی به کام شیر دراسترو خطر کن زکام شیر بجویملتها نیز همانند انسانها صبر فراوان دارند اما این تحمل و حوصله بیحد و حصر نیست.آنچه دنیا را این چند روزه به شیوهای کمنظیر تحت تأثیر قرار داده آغاز بخش نوین و بیسابقهای در تاریخ زندگی ملت ایران است. بهتزدگی مردم دنیای خارج اندکی معلول عدم توجه آنها به تحولات ایران در سالهای اخیر است. سی سال تحمل شرایط دشوار حاکم بر ایران احتمالاً برای خارجیها این سوءتفاهم را ایجاد کرده بود که ملت ایران لیاقت حکومت و شرایطی بهتر از آنچه موجود است را ندارد. عذر آنها پذیرفتنی است، همانگونه که آرامش کوهستان دقایقی پیش از شروع آتشفشان برای کسانی جز زمینشناسهای متبحر میتواند گمراه کننده باشد.کسانی که طی این دوران نکبتبار سی ساله اوضاع کشور را با دقت مطالعه و بررسی کردهاند، سالهاست نوید نزدیکتر شدن به مرحلۀ پایانی این کابوس وحشتناک را دادهاند. چندی پیش در مقالهای به آغاز شمارش معکوس پایان عمر رژیم و این کابوس مرگبار سی ساله اشاره کرده بودم خواننده نکتهسنجی از من پرسیده بود از چه شمارهای شروع کردهام؟ اگر چه هنوز نمیتوانم پاسخ قطعی به او بدهم اما امیدوارم وی و دیگر هموطنان هرگز امید خود را از دست ندهند، صرفنظر از اینکه پیروزی قطعی تا چه هنگام به درازا کشد. من هرگز از پیروان نظریه جبر تاریخ نبوده و نیستم اما آنچه همیشه امید و اطمینان را در من زنده نگاهداشته اعتقادم به هوش و میهنپرستی فرد فرد ایرانیان است. هوش و استعداد ایرانی به او میآموزد که میشود دارای زندگانی بهتری بود. هوش و استعداد غالباً با اعتماد به نفس همراه است و از اینرو ایرانی خودش را از هیچ ملت و قومی کمترنمی داند. مشاهده پیشرفتهای مادی و معنوی دیگران در سایه آزادی و دمکراسی بیگمان در میان ایرانیان انگیزه تأسی ایجاد میکند. از آنجا که ایرانی میهنپرست است همیشه برای میهن خود همان پیشرفت، وفور و خوشبختی را خواهانست که در کشورهای دیگر مشاهده میشود. هرچه تکنولوژی دنیا را کوچکتر کند، ما ایرانیها بهتر و بیشتر از شرایط زندگانی بهتر، رشد و سعادت دیگران آگاه میشویم.همین آگاهی از امکان بهتر زیستن است که نسل جوان ایران را به خیابانها کشانده است. آنها را دیگر نمیشود با وعدههای توخالی و شعارهای پوک فریب داد. بر آنها مسلم شده است که این نظام لیاقت حکومت بر این ملت را ندارد. عدم توانائی نظام از درک صحیح مسائل مملکت و یافتن راهحلهای امروزی سالهاست به ثبوت رسیده است. صبر و تحمل نسل جوان طی سالهای اخیر به آن امید بود که شاید بتوان در دراز مدت و به تدریج بر مشکلات فائق شد. اگر رژیم حاکم از اندکی خرد بهرهمند بود از این حوصله و تحمل ملت میتوانست استفاده کند و با مشارکت دادن مردم در حل مسائل از شدت فشارهای اجتماعی بکاهد. متأسفانه چنین امکانی در یک نظام ایدئولوژیک فاسد نمیتواند به واقعیت بپیوندد.تقلب آشکار در شمارش آراء مردمی که به پای صندوقهای رأی آمده بودند، به احتمال زیاد به منزله سوزاندن آخرین کارت شانس رژیم اسلامی است. شرکت جوانان در این انتخابات شاید به این امید بود که بتوانند با رأی دادن و انتخاب کاندیدای اصلاحطلبان متقابلاً از او بخواهند به پارهای از مطالبات مردم پاسخ مثبت دهد. تقلب و دزدیدن آراء این دسته از جوانان به منزله خراب کردن آخرین پلهای ارتباط میان حکومت و ملت بود. بسیار بودند کسانی که مشارکت در این انتخابات را اتلاف وقت میشمردند و احتمالاً شرکت نکردند. کمتر کسی رقم اغراقآمیز 85 درصد مشارکت مردم را به سادگی خواهد پذیرفت. با هرگونه محاسبهای این رقم و سایر ادعاهای رژیم قابل قبول نیست.آنچه امروز باید درباره آن به بحث نشست مسیر آینده مبارزه است. رژیم سعی خواهد کرد در مقابل فشار مردم مقاومت کند و نتیجه انتخابات را به هر نحوی شده به ملت ایران تحمیل کند. اما این عمل دردی را دوا نخواهد کرد. آنچه این هفته اتفاق افتاد بخش نوینی را در تاریخ مبارزات ملت ایران گشوده است. مسأله عدم مشروعیت انتخابات و رژیم حامی آن جهانگیر شده است همۀ حکومتهای دمکرات در سراسر جهان تا امروز از قبول نتایج این انتخابات قلابی سر باز زدهاند و به مصداق واقعی «کند همجنس با همجنس پرواز» تنها دیکتاتوریهائی از نوع چینی، روسی، کره شمالی، سوریهای و غیره به اضافه مواجببگیرهای حزبالله و حماس حاضر شدهاند به خفت این شناسائی گردن نهند.جامعه مدنی ایران طی یک هفته گذشته میزان رشد و کارآئی خود را به ثبوت رسانده است. در حالی که رژیم سعی میکند با کشتار و حملات وحشیانه به مردم بیسلاح، تظاهرات حاکی از عدم رضایت ملت را سرکوب کند، زنان و جوانان با کمال شهامت و متانت به مبارزه خود ادامه میدهند. این بخش از مبارزه بدون تردید به سود ملت تمام خواهد شد. مردم از کشته شدن نهراسیدهاند اما در عین حال از اعمال خشونت خودداری کردهاند. این نخستین درس مبارزه مدنی و مسالمتآمیز را با پیروزی تمام به انجام رساندهاند. اگر در انقلاب 57 تنها شور و هیجان حاکم بود اینبار «شعور» با «شور» هماهنگ شده است. قدمهای بعدی نیز اگر در همین مسیر برداشته شود پیروزی نهائی بدون شک نصیب مردم خواهد شد. هرچه رژیم بر شدت عمل خود بیافزاید و سعی کند با اعمال فشار و تهدید بر جامعه مسلط شود، جمع بزرگتری را از خود خواهد راند و بر وسعت و شدت مبارزات مسالمتآمیز خواهد افزود. تا ابد نمیشود تلفنها را قطع کرد و خیابانهای تهران و شهرستانها را به پادگانهای انتظامی تبدیل کرد. حکومت کودتائی قابل دوام نیست.گامهای بعدی در مسیر مبارزات مدنی و مسالمتآمیز هر یک چالشهای تازهای برای رژیم ایجاد خواهد کرد. در صحنه ملی و بینالمللی سرانجام آنچنان تنفری از نظام و سران آن ایجاد خواهد شد که دیگر امکان بازگشت به شرایط عادی برایشان باقی نخواهد ماند. میان آنچه امروز در خیابانهای تهران و شهرستانها میگذرد و آغاز نافرمانی مدنی فاصله چندانی باقی نمانده است. زمانی که نظام همه راههای قانونی را بر مردم ببندد، آرای مردم را بدزدد، پاسخ دادخواهی جوانان را با گلوله و باتوم بدهد، و هیچ مقام و مرجعی در چارچوب نظام دیکتاتوری ولایت مطلقه فقیه یارای مقابله نداشته باشد، راهی جز نافرمانی مدنی باقی نمیماند.متانت و آرامش مبارزان، پیشگیری از هر نوع فرقهگرائی و بهرهجویی سیاسی احزاب و گروهها از این خیزش خود جوش و مردمی، همه و همه در مسیر پیروزی نهائی ملت ایران نویدهای امیدوار کنندهای است. مشارکت گسترده هزاران ایرانی برونمرزی در تظاهرات گوناگون در اروپا، آمریکا، استرالیا، هندوستان، پارهای از کشورهای عربی و دیگر نقاط جهان پیوندهای ناگسستنی میان ایرانیان را در سراسر کره زمین مستحکمتر کرده است.نسلهای آینده از پدران، مادران، پدر بزرگها و مادر بزرگهای خود خواهند پرسید شما آن روزها کجا بودید، چه کردید و چگونه در این تلاش مرگ و زندگی به خاطر ایران و دمکراسی مشارکت ورزیدید؟
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر